وضعیت شعر در دوران معاصر

در شروع بحث ، بهتراست تعريفي از مقوله شعر و شاعري داشته باشيم ؛ چرا كه قبل از هر بحث و بررسي راجع به هر موضوعي تعريف دقيق آن موضوع باعث تفهيم و تسهيل بحث و كاستن از صحبت هاي حاشيه اي و اضافي خواهد گرديد؛

در تعريفي تاريخي و معروف از ارسطو چنين آمده است :

” شعر عبارتست از كلامي مخيل” بر اين مبنا هر گفتاري كه از قوه خيال آدمي نشات گرفته باشد و در قالب كلمات و واژگان زبان انساني بيان گردد، شعر مي باشد و شاعري شيوه اي از زندگي همراه با تخيلات است.

اين تعريف بعدها توسط فيلسوفان وادباي ايراني توسعه يافت و چنين آمد كه ” شعر كلامي است مخيل ، موزون ، مقفي ( و متساوي ).” كه پس از ورود موج شعر نو و نيمايي و بعدها با سبكهاي همچون شعر سپيد و غيره بار ديگر اين تعريف در هم شكسته شد و تغييراتي در آن حاصل گرديد.

براساس تعريف اول ، شعر ايراني از همان سروده هاي مذهبي زرتشت آغاز گرديد ولي اينكه آيا كتب و ديوانهاي شعرپارسي نيز قبل از اسلام بوده است يا خير ، هنوز مورد ترديد و تحقيق است؛ كه البته از تمدني چون ايران هخامنشي و ساساني كه آثاري شگفت آور از آنها باقي است انتظار مي رود كه داراي صنايع و آثار ادبي و شعر نيز باشند كه باعث افتخار ماست.

ورود اسلام به ايران و ورود سبكهاي شعري مقفي ومنظوم عربي و ايجاد اوزان عروضي حركتي گسترده ومتنوع درشعر فارسي به وجود آورد و مفاهيم مختلف عرفاني ، اخلاقي ، اجتماعي و از اين دست در قالبهاي منظوم بيان گرديد و به قدري انباشتگي ادبي و فرهنگي دراين سرزمين بوجود آمد كه هم اكنون به جرات مي توان گفت ادبياتي به غناي ادب ما وجود ندارد و به قول حافظ ” شكر شكن شوند همه طوطيان هند ، زين قند پارسي كه به بنگاله مي رود ” و ليكن اين منابع انباشته هنوزبه عرصه فعل و گسترش عملي درهمه ي ابعاد زندگي نرسيده است.

دراينجا بهتراست تعريفي از ادب و ادبيات نيز داشته باشيم و سپس بحث را ادامه دهيم ؛ درفرهنگ هاي واژگاني وكتب دائره المعارفي چنين آمده است كه ” ادب يعني ، نگهداشت حد هر چيز و ادبيات يك زبان عبارت است ازنگهداشت حد آن زبان به گونه اي كه آثارزيبا شناختي حاصل كند.”

درايجاد ادبيات  فارسي – منظوم و منثور ازابتدا تا به امروز ازناحيه ي متقدمين و متاخرين كوشش هاي فراواني به كاررفته و آثاربسيارصادرشده كه شايد عمرطبيعي شخص ، كفايت مطالعه وتامل دراين حوزه را نداشته باشد وليكن متاسفانه ويكصد متاسفانه هنوز، رسانه ها و ابزارارتباط جمعي  اداي وظيفه درحد كافي و قابل توجه به ساحت منبع و بلند پايه شعرفارسي نداشته و كم لطفي را راجع به شاعران – كه غالبا قشري بي ادعا وبي سر وصدا- هستند به حد اعلای خود رسانده اند.

اين موضوع بخصوص در حوزه شعر ، موسيقي ( سنتي – امروزي ) معماري ، نقاشي و حتي در توليدات مختلف صنعتي مشهود و ملموس است.

درحوزه ي شعر، بايد گفت كه شعر كلاسيك در طي روند ” طبيعي ” وعادي خود به شعرسپيد و نوپردازي نرسيد ، بلكه امواجي شتاب زده پديد آمد و گروهي معتقد بر اين شدند كه چرا بايستي صدها سال صبر كنيم تا نيمايي بيايد و انقلابي به پا كند؟ اين انقلاب را همين حالا برپا مي كنيم و با عجله و سطحي ، به نو آوري  در شعر پرداختند از سوي ديگر در طي اين افراط و تفريط ، گروهي نيز كه به سبكهاي كلاسيك دلبسته بودند، شديدا با نورپردازی مخالفت نموده و با اصرار به حفظ قالبهاي كهن تلاش نمودند با زبان امروز غزل بسرايند و مثنوي بگويند كه به نظر ، گاه اين موضوع تضادي شديد و آزار دهنده براي مخاطب ، بين قالب و محتوا ايجاد نمود و مثلا راجع به مسائل  اجتماعي يا محيط زيست و غيره غزل سروده شد درحالي كه دراصل قالب غزل و قصيده براي بيان موضوعات عشقي و معنوی بود.

ازديدگاه بعضی از اساتید نسبت شعرسبك كلاسيك به سبك نو را مي توان به نسبت ميان يك باغ و چشمه سار دست سازوطراحي شده كه ابعاد و اندازه هاي دقيقي دارد، و البته همين محاسبات نيز باعث ايجاد نظم و زيبايي در ابتكارات بشري است و يك  طبيعت بكر و چشمه اي با بستر طبيعي و خود جوش تشبيه نمود.

مسيرهاي گفتاري درشعركلاسيك كه درمحدوديت هاي وزن هجائي و قافيه پيش مي رود ، همانند مسيرهاي كانال آبي است كه درباغ فين كاشان به دقت طراحي و كشيده شده كه بسيارزيباست و مسيرهاي گفتاري درشعرسپيد ، چونان مسيرطبيعي زاينده رود يا سپيده رود است كه نظم باغ فين كاشان را ندارد وليكن درمناظرگذرگاه هاي ميان درختان خود روي مسيرخود بسيارزيبا و جالب است ؛ اين زيبايي شعرنو و سپيد است و آن زيبايي غزل و مثنوي .

بايد پذيرفت كه شعر گذشته ما گرچه حاوي مفاهيم بلند معنوي و اخلاقي است كه باعث افتخارما ( و انشاالله آيندگان ) است ، وليكن بدليل محدوديت بيان و حشو زیاد آن ،( Redundancy) ممكن است درمواردي شاعر مجبور شود براي حفظ قوافي و اوزان حرفي را بزند و اين مطلب خود جوش و “طبيعي ” نباشد ؛ در شعر آزاد اين حشو كمتر است و بيان آزادتر و بر اين اساس قابل اطمينان تر از اين لحاظ كه حرف ، حرف خود شاعر و به خواست خود اوست.

(حشو درمباحث زبانشناسي عبارت است از محدوديت هاي يك سيستم انتقال پيام كه سازنده معني و باعث معني دار بودن پيام مي شود؛  درمثال معروف چراغ راهنمايي ، روشن شدن سه رنگ چراغ به طورهمزمان ، ازحالت هاي حشو و ممنوع است كه باعث معني دار شدن رنگهاي حالتهاي ديگراست.)

شعرآزاد يك ظرفيت بالقوه ي عظيمي است براي بيان موضوعات مختلف ؛ اگرچه بخش اندكي ازاين ظرفيت تاكنون بالفعل گرديده وآنگونه كه بايد تنوع محصول در بازار توليدات آن بوجود نيامده است .

ارزیابی وضعيت نشر آثار ادبي را در حوزه داستان و رمان و شعر:

هر اثري – هر قدر زيبا و منحصر بفرد- تا زمانيكه ارايه نشود و انتشار نيابد و دركمد يا روي ميز و در دفتر نگارنده باقي بماند، انگاركه نبوده است و خلق نشده است چرا كه هدف آثار ادبي ضمن ايجاد زيبايي ، ” ارتباط ”  و  انتقال پيام است و بايد جامعه فرهنگي ما اين موضوع را بپذيرد كه ابتدا بايد اثر ادبي انتشار يابد و سپس مورد ارزيابي و نقد قرار گيرد و اينجانب نقد قبل از انتشار را قبول ندارم.

درحوزه ي شعر و شاعري ، احساس در قالب واژگان بيان مي شود و نمي توان گفت كه مثلا فلان احساس درست است يا كه نيست ؛ شعر بيان حقيقت منطقي و علمي بصورت انتزاعي ” الف ب است ” نبوده بلكه صرفا بيان احساس و تخيل است كه البته مفاهيم معنوي و منويات دروني آدمي مي تواند در اين قالب بيان گردد و همانطور كه مي دانيم اين مفاهيم همچون موضوعات محض علمي و منطقي  قابل آموزش و اثبات نيست.

– درحال حاضر به دليل عدم همكاري كامل وشايسته ي رسانه ها وعدم معرفي ، كتابهاي شعرمنتشرشده غالبا به انبوهي از كاغذهاي باطله بدل مي شوند و از طرفي روحيه و فرهنگ كتابخواني و بخصوص شعر خواني تقريبا از بين رفته است  و نكته ديگر به نسبت وضعيت انتشار و پخش و توزيع و استقبال مردم از آثار منثور از جمله داستان و رمان بهتر و بيشتر است.

 

منابع و مآخذ:

  • دکتر جاور مجله فرهنگ و ادب مهر
  • سایت انشا نویسان

تهیه کننده: الهام محمد اخلاقی طوسی / آموزگار پایه سوم
تایید کننده: راحله خزائی/معاون آموزشی


امتیاز شما به این محتوای آموزشی ؟ جمع امتیاز 0/20